پناهگاه عاشق تنها

اینجا کجاست ؟؟؟!!!!!!

اینجا فضای مجازی است

جاییکه کمبودهای زندگی بدون هیچ هزینه جبران میشود. 

اینجا مهندس شدن , پولدار شدن , خوشبختی و زیبایی به راحتی دست یافتی است.

اینجاجایی است

که شاهزاده سوار بر اسب شدن برای دختران آسان

و پری رویاهای پسران شدن راحت است

اینجاممکن است یک عکس ده ها صاحب پیدا کند.

اینجابازار فروش آدم ها ایده آل است.

اینجا بی هزینه میتوان بهترین شد.

کافیست کمی دروغ بلد باشی.

کافیست انسانیت را قربانی هوس کنی.

آن وقت... به فضای مجازی...

نمیدانم بگویم خوش آمدید

یا...بیخیال!

اینجا خیلی مراقب خوبی ها و مهربانی هایتان باشید...

نوشته شده در سه شنبه 28 مرداد 1393برچسب:,ساعت 23:54 توسط سعید| |

چه دل خوشی میخواد 

تو پاییز دنبال شکوفه بگردی...

نوشته شده در سه شنبه 28 مرداد 1393برچسب:,ساعت 23:27 توسط سعید| |

لَبخَنـנهآيمـآכּ هَم نَقـآشے اَست 

حَوآسَتـــــ بـآشَـנ

گـِريـہ ڪَُنے ؛خَنــנه هآيَت پـآڪ مےشَوَنـנ !!!

نوشته شده در دو شنبه 20 مرداد 1393برچسب:,ساعت 19:46 توسط سعید| |

اگر چه قد کشیده است 

اما هنوز بچه ست 

که همبازی کودکان میشود 

"موشک اسرائیلی"

نوشته شده در شنبه 11 مرداد 1393برچسب:,ساعت 18:41 توسط سعید| |

نمیدانم چه بودی یا که بودی؟

ولی بی حرف قلبم را ربودی.

نمیدنم چه هستم یا که هستم؟

ولی هر لحظه در فکر توهستم...!!!

نوشته شده در پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,ساعت 22:12 توسط سعید| |

نوشته شده در چهار شنبه 8 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:49 توسط سعید| |

این روزها یکرنگ که باشی چشمشان را میزنی!
خسته میشوند از رنگ تکراریت
این روزها دوره رنگین کمان است!

                                                                (سعید)

نوشته شده در دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:,ساعت 14:3 توسط سعید| |

فریاد،فریاد،فریاد

اشک و ناله وهیهات

این کدام ازادی است..

که باید از کنار تو بگذرم

این کدام ازادی است که با خاطرات تو پیوند خورده است..

من میخواستم فراموشت کنم و باز

لبهایت در حال بوسه

چشم هایت در حال خنده

دستانت در حال رقص

امانم را برید

پناه میبرم از عشقت به آسمان...

میخوام مثل راهبان بودایی...

مثل کشیشانواتیکان...

خودم را وقف عبادت آسمان کنم

اما انگار  خدا هم شکل تو شده است..

تو از یادم نمیروی

مرا خلاص کن

مرا به جرم عاشق بودنت اعدام کن!!!!!

نوشته شده در شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,ساعت 21:29 توسط سعید| |

سپیده سر زدو مرغ سحر خواند

سپهر تیره دامان زر افشاند

شبی گفتی به آغوش تو آیم

چه شبها رفت و آغوشم تهی

ماند

نوشته شده در شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,ساعت 21:13 توسط سعید| |

گفتمش دل میخری؟

پرسید چند؟

گفتمش دل مال تو

تنها بخند

خنده ای کردودل زدستانم ربود

تا به خود بازآمدم اورفته بود

دل زدستش روی خاک افتاده بود

جای پایش روی دل جامانده بود

نوشته شده در جمعه 3 مرداد 1393برچسب:,ساعت 9:3 توسط سعید| |

 

زندگی کوتاه است ، قوانین را زیر پا بگذار ،

به سرعت ببخش ، با صداقت عاشق شو و با حرارت ببوس ،

همیشه بخند ، هیچ وقت لبخند را از لبهایت دریغ نکن ،

مهم نیست زندگی چقدر عجیب است ،

زندگی همیشه آنطور که ما فکر می کنیم پیش نمی رود ،

اما تا زمانی که هستیم ، باید بخندیم و سپاسگذار باشیم .

                                                                    

نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت 19:13 توسط سعید| |

تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد

چو یک دم با تو بنشینم دل از هر غم رها گردد!

نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت 13:14 توسط سعید| |

گاهی دلم میخواد وقتی بغض میکنم

خدا از آسمان به زمین بیاد

اشک ها مو پاک کنه، دستمو بگیره

وبگه:اینجا آدما اذیتت میکنن؟

بیا بریم...

نوشته شده در چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,ساعت 20:27 توسط سعید| |


Power By: LoxBlog.Com