پناهگاه عاشق تنها

 
سر سطر بنویس:

پسران کراک وتریاک، دختران شیشه و هرزگی
مادران دق مرگی ... پدران سگ دو برای نان
بنویس... ... ... ...
بابا نای نان دادن ندارد، بابا کار ندارد
 بنویس:
بابا سهمیه ای برای استخدام ندارد
... بنویس تلاش بی ثمر
آن مرد با الگانس امد، آن مرد باتوم دارد
باتوم درد دارد، درد من برای آن مرد حال دارد
ببخشید، بنویس درد من برای آن مرد نان دارد

صاحب خانه بابا را جواب کرد، حاج محمد برای چندمین بار به حج میرود
بابا پول قبض اب ندارد
نقطه سر سطر بنویس در انتها: بابا دارد دارش را میسازد

 

نوشته شده در سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:,ساعت 19:59 توسط سعید| |

به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛

 به من گفت :نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم.

 وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!

نوشته شده در جمعه 7 آذر 1393برچسب:تجربه,ساعت 13:39 توسط سعید| |


Power By: LoxBlog.Com